شعرعارفانه عاشقانه -
سروده جهان میهن
ای قرارقلب زارم بیقرارم کرده ای
دل ستاندی ازدلم دیوانه وارم کرده ای
سخت بوددوری زتویک دم برای قلب من
توبگوفکری به حال چشم اشکبارم کرده ای
برده ای عقل از سرم دلداده ام برزلف تو
ازچه رو انگشت نمای سربازارم کرده ای
هرچه دارم مال تو،حتی جان وتنم
ای دوای دردمن بنگر بیمارم کرده ای
جان بده برجان من تاکه برویم پیش تو
دم به دم ازچه مراتشنه دیدارم کرده ای
گرچه حبسم کرده ای درقلب خویش
بس چه خوش باشداسیری وگرفتارم کرده ای
-----
دلاعاشق شدن دارد صفائی
امان از روز وصل و ازجدائی
ببین معشوق من بامن چه کرده
که اینگونه شدم بهرش هوائی
الهی یاالهی یا الهی
به لب دارم برای اودعائی
مگیراز اوخوشی عالمین را
بده بال وپری بهر رهائی
سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
---------------------